[93/12/26] نظر() / برچسب ها:
سخن گفتن در مورد جایگاه و حساسیت مجلس شورای اسلامی بیهوده است چرا همه بر آن واقفند اما آنچه در عمل از مجلس شاهدیم، جمعی منفعل است تا قوه مقننه. عده ای که دور هم جمع شده اند و به فعالیت سیاسی مشغولند! گویا منتظرند دولت لایحه ای تقدیمشان کند و بخشی بگویند خوب است و بخش دیگر بگویند خوب نیست. کلی مشکل و نقص در قوانین موجود باشد و این همه دور زدن قانون حتی در سطح بالاترین مقام اجرایی کشور اتفاق بیفتد گویا به تنها جمعی که ربط ندارد همان نمایندگانند! روزی تصمیم بگیرند همینجوری یهویی به یک نفر گیر بدهند و استیضاح و سوالی کنند و روزی بیانیه ای صادر کنند و روزی به جان هم بیفتند... تا اموراتشان بگذرد!**>
گویا این کشور فقط یک قوه مجریه دارد که تمام وظایف کشور روی دوشش است و مجلس هم در نقش تماشاچی، گاهی هو کند و گاهی هورا بکشد. گاهی رئیسی، در جلسه سؤالی مسخره شان کند و گاهی ضد حالی به رئیسی بزنند. با آن همه ادعا هم فقط شعار مبارزه با فساد را طوطی وار تکرار کنند و هی بازرسی کنند و پرونده های سنگین تحقیق و تفحص جمع کنند که معلوم نیست در نهایت سر از کجا در می آورد و چندین سال معاون رئیس جمهوری جلویشان راست راست راه برود تا بفهمند با آن همه اختیار قانونی و آن همه توان بازرسی، هیچند! حالا بگذریم از اینکه بنده خدا جزء خطوط قرمز کابینه ای بود که دو سال بعد از تحویل دولت پایش به زندان باز شد و بعد از گذشت چند روز به علت وخامت حال همسر بیرون آمد؛ البته شاید چون خودی بود و شاید چون خط قرمز بود! گویا خانواده سایر زندانیان همه سرحالند و همه سرخوش و جالب است جلوی چشم همه آنهایی به هزار و یک دلیل شاید حسرت یک روز مرخصی هم به دلشان مانده باشد سینه ات را بدهی جلو و بیایی بیرون تا هم معنای قانون را بفهمانی هم معنای خط قرمز را؛ چون مجرم خودی هستی! چون مابقی مجرمان ضد انقلابند!
مجلس خوب است بنشیند و نظاره گر دولت باشد. روزی دولتی به مذاقش خوش بیاید و:
محیط زیست، زمین خواری، ریزگردها، آلودگی هوا، امنیت پرواز، مفسدین اقتصادی، وضعیت معیشتی، قدرت خرید مردم، عدم ثبات در بازار، عدم ثبات در مدیریت، تورم، تحریم، فرهنگ (تک خوانی زنان، حجاب ...)، به تمسخر گرفتن مجلس و عدم التزام مجریان به قانون، هیچکدام برایش مهم نباشند و بگذارند مملکت هشت سال کج برود تا همان مردمی که با رأیشان عده ای را نماینده کرده اند روز به روز فقیرتر شوند ولی در عوض به:
فساد خاندان آقایان هاشمی، ناطق نوری و لاریجانی یا مافیای گم نام شبکه بانکی کشور که هیچوقت از جیب رئیس دولت وقت در نیامد(!)، دست های پنهان علیه دولت و بخشی از فتنه (نه همش!) بپردازند گویا مشکلات مردم در اینها خلاصه شده.
شش سال مذاکرات هسته ای انجام شود و نه توصیه ای داشته باشند و نه انتقادی و دریغ از راه حلی و همفکری و کمکی ولی به جان دولت وقت بیفتند که ما از متن مذاکرات خبر نداریم و باید داشته باشیم. خب گیرم خبر داشته باشی چه می کنی؟ مثلا از تخلفات تأمین اجتماعی و صنعت خودرو و کلی تحقیق و تفحص دیگر مطلع شدی چه کردی؟!
که البته این گیر دادن ها به دولت فعلی هم مهم نیست چوه همه اش حرف است و حرف است و حرف و شاید ثمره اش فقط در انتخابات بعدی مجلس مهم باشد نه در تخلفات احتمالی دولت. روزی شایعه پاکت های مرتضوی سر از مجلس در بیاورد و روزی شایعه پاکت های هوادارن دولت گذشته؛ تا مردم پیش زمینه برخی مواضع را بتوانند حدس بزنند که بی شک قربة الی الله بوده!
البته دست خودمان نیست. نسخه ایست به نام دموکراسی که به ناممان پیچیده اند با عطر و گلاب حکومت مردم بر مردم. من آخر نفهمیدم که این نوع حکومت دقیقا یعنی چه! بیشتر به همان جنگل های خودمان می ماند که قدیم قدیم ها ببر داشتند و پلنگ... راستی یادم رفت که این روزها پلنگمان هم مهم شده است مثل همه چیزهایی که چند سال پیش مهم نبود!
همان سیستم که هرکس قوی تر باشد بقیه را می خورد! تعجب نکنید، دموکراسی اسمش مردم بر مردم است ولی در عمل همان است و از همان سنخ. اینکه خوب تبلیغات کنی و خوب در میان مسئولین یک منطقه جا باز کنی و در نهایت با کسب اکثریت آراء نماینده مردم شوی یعنی قدرت و ارتباطات بیشتری داشتی که پیروز شدی وگرنه بیشتر آنها که به تو رأی داده اند نه از قبل تو را دیده بودند و نه تا آخر عمرشان خواهند دید. یکی یک میلیون رأی می آورد و یکی دیگر یک میلیون و صد رأی و پیروز انتخابات می شود و می گوییم انتخاب مردم بود و آن یک میلیون دیگر را مجبور به اطاعت از بقیه می کنیم چون حکم دموکراسیست. اینکه چه نوعش خوب است را نمیدانم ولی همینقدر می دانم دموکراسی سرکاریست! لااقل مجلس را که می ببینم و جزع و فزع های سیاسی شان را و بی غمی شان را می فهمم اینها منتخب مردم نیستند حتی اگر رأی مردم را داشته باشند. یعنی طرف توانسته رأی عده ای را جمع کند تا با نسخه شفابخش دموکراسی به درد غیر مردم برسد! وقتی می بینم تمام حرف را باید دولت بزند و تمام پیشنهادات را دولت بدهد و تمام فکر را دولت بکند و مجلس می نشینند دور هم و مثلا چکش کاریش می کنند، وقتی می بینم تنها خروجی پر سر و صدایشان بیانیه هایشان است، وقتی می بینم درد مردم در یک دولت درد مردم نیست ولی در دولت بعدی درد مردم می شود، وقتی می بینم بجای اینکه بنشینند عقلشان را روی هم بگذارند و مشکلات قوانین را بررسی کنند می روند لابی می کنند برای اینکه فلان کس رأی اعتماد نیاورد و فلان کس بیاورد، وقتی می بینم طرف چهار دقیقه و نیم از سخنرانی پنج دقیقه ای اش را به بنیانگذار کبیر انقلاب و... درود می فرستد و نه وقت مردم ارزش دارد و نه وقت مجلس و وقتی می بینم از مجلس درمان درد مردم در نمی آید نمی دانم که خاصیت این مجلس برای مردم دقیقا چیست!